شیدا
تو آمده بودی که تنت را بشناسم
رگهای تمام بدنت را بشناسم
هرچشمه و هر رود که در جان تو جاری ست _
یا کوه شمال وطنت را بشناسم
پروانه شوم دور سرت سیر بچرخم
موهای شکن در شکنت را بشناسم
تو آمده بودی که مرا دوست بداری
من لحظه ی عاشق شدنت را بشناسم
هر صبح خراب از تب تو سیر بخوابم
جادوی شراب دهنت را بشناسم
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۴ ساعت ۴ ب.ظ توسط كورس احمدي
|